مهــــــرآنه :)

آخرین مطالب

 

#به وقت دو سالگی

مهردخت
۲۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۶:۳۷ ۰ نظر

 

+حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا

 

 

چند ساعتی بیشتر به پایان سال و آغازی دوباره نمانده است. برای هم خوب بخواهیم و برای هم خوب بمانیم.

 

 

 

مهردخت
۲۹ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۱۷ ۰ نظر

 

 

پرچم‌های سیاه سر برآوردند و سرها بردند. یکی، دوتا، سه تا، هر روز بیشتر و بیشتر. کودک، نوجوان، جوان، پیر. پرچم‌های سیاه، ته دلمان را لرزاند. نکند روزی .... 

آن مرد آمد. در باران بود یا آفتاب، نمی‌دانم. اما آمد و در باران و برف و آفتاب و مهتاب ماند. با گام‌ها و نگاه پر صلابتش، لبخندهای پدرانه‌اش و آرامش وجودش ته دلمان را قرص کرد. دیگر خبری از ترس نبود که آن مرد و ترس‌ها، دلهره‌ها را با خود برد.

یک جمله بیشتر نبود. خبر، خبر رفتن مرد بود. برای لحظه‌ای مات بودم. شک کردم که نکند از آن کانال‌هاست که خبرها و حاشیه‌ها را با آب و تاب بیشتر به امید بازدید بیشتر پخش می‌کنند. مردمک‌ها به بالا خزیدند مگر ردی، نشانه‌ای به انکار آنچه دیده بودند بیابند. اما، اسم و رسم کانال مهر تایید بود بر آسمانی شدن او که زمین برای وسعت روح بزرگش تنگ بود. آری، مرد رفته بود.

 

بغض‌ها مهمان حنجره‌ها شدند و چشم‌ها میزبان اشک. و ترس....

دلهره از همان دقایق اول به جانم افتاد. ترس نبودن او. ترس از اینکه حالا چه می‌شود. ترس، ترس، ترس. چه بد میهمانی است و چه بد موقع به میهمانی آمده است. ترس دوباره سر برآوردن پرچم‌های سیاه. ترس بر نیزه رفتن سرها.

اما، دلمان خوش است و امیدوار که وعده‌اش حق است. 《و سیعلم الذین ظلنوا أیَّ منقلب ینقلبون》

 

مهردخت
۱۳ دی ۹۸ ، ۲۳:۵۸ ۰ نظر

 

آن مرد با باران خواهد آمد

 

دیروز چند فیل در آفریقا مردند. از خشکسالی. می‌بینی؟ حتی فیل‌ها هم با آن عظمت به همین سادگی ممکن است بیفتند و دیگر پایی برای برخاستن و نایی برای نفس کشیدن نداشته باشند.

 تصویر و خبر مرگ فیل‌ها انگار که چیزی ناممکن یا لااقل دور از ذهن بود. فیل‌ها را شاید بشود کشت، عاج‌شان را برید اما، مردن آن هم از خشکسالی انگار جایی توی ذهن نداشت.

اما، آدما چرا. آدم‌ها فیل نیستند. آدم‌ها کم طاقت‌اند. ضعیف‌اند. یک روز، شاید دو روز آب بهشان نرسد پژمرده می‌شوند. می‌افتند. خب خودمان هم آدمیم. خبر داریم. اصلا خبرهایش را بارها و بارها شنیده‌ایم. فرقی هم نمی‌کند کجا باشند. در قلب اروپا یا روستایی در آسیا. آدمند دیگر. فیل که نیستند.

بیا و منت بگذار برای خاطر فیل‌ها هم که شده کاری کن. شاید که از گذر ابر رحمتت ما آدم‌های خیلی ضعیف هم به جرعه آبی نا و نوایی به زانوهایمان آمد. اگر نه به خاطر آدم‌ها، بیا و این بار به خاطر فیل‌ها برگرد...

مهردخت
۱۶ آبان ۹۸ ، ۰۹:۱۹ ۰ نظر