مهــــــرآنه :)

آخرین مطالب

و خدا هنوز از انسان ناامید نشده ...

يكشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۴۵ ب.ظ



+یک روز بعد از26 سالگی

++ شروع کنار هشتمین خورشید،یک روز بعد از آغاز تابش اولینشان مگر می شود خوب نباشد؟

*انا لله و انا الیه راجعون/همانا ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم


زمین می چرخد. روز ها و شب ها می گذرند. هفته می شوند و ماه و سال و باز دوباره بر می گردی به همان نقطه ی آغاز. به آنجا که شروع کردی و آغاز شدی. و باز باید آغازی دوباره را بیاغازی.

باید بند کفش ها را محکم کنی و قدم در مسیر بگذاری.برو و بروی و نمانی. که ماندن طعم تلخ راکد شدن دارد. که رسیدن حتی اگر خیلی دور، حتی اگر نرسی، در رفتن است.باید رفت.باید گام برداشت و قدم در راه گذاشت.

امسال، امروز،یک روز بعد از 26 سالگی، دیگر به این که قله کجاست و کی به سرازیری می رسم فکر نمی کنم. به اینکه یکسال پیش دوست نداشتم 6 شدن 5 را. امسال میخوام بند کفش هایم را محکم کنم. و مسیر تازه را آغاز کنم. و بروم و بروم و بروم . و از مسیر لذت ببرم و لذت بخش کنم. با همه ی دلشوره های گاه به گاه. همه ی گاهی شکست ها. همه ی روزهایی که شاید چای زندگی تلخ شود و حبه قندش گم شود.میخواهم زندگی را نفس بکشم.

پایانی نیست. که روزگار همیشه در گردش است. هی آغاز و باز آغازی دیگر و باز...

و روزی می آید که به مرسی به آن آغاز آغازین. باز می گردی به آن اصل اول.آغاز می شوی گرچه در ظاهر پایان است. آغاز می شوی و می رسی *به انا الیه راجعون.و چه آغازی بهتر از رسیدن به نقطه ی صفر رویش...

پیشِ خودِ خودت!


۹۴/۰۷/۱۲
مهردخت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی