مهــــــرآنه :)

آخرین مطالب

زیر سقف آبی خدا،سپیدها، رنگ خون شدند...

جمعه, ۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۴:۰۲ ب.ظ


*ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکرِ أن الارض یرثها عبادیَ الصالحون/

++هذا یوم الجمعه...


موج روی موج

می رسد به اوج

سیل بی امان حاجیان نیمه جان

باز می رسند

فوج فوج از آسمان، فرشتگان


زخم روی زخم

داغ پشت داغ


چینش غریب کیف و کفش تازه در

اتاق دختری که در مسیر مدرسه

بازهم گرفته از پدر سراغ

کودکی که روبروی دفترش

نشسته بی چراغ


زخم روی زخم

داغ روی داغ


دخترک نشسته روبروی دفتر جدید

باورش نمی شود که زیر هجمه ی مدادها

بشکند مداد رنگی سفید


ای تفو بر این جماعت فریب

میزبان نانجیب ...

ربَّنا!

خدای کعبه! آتِنا شکیب!

العجل غریب آشنا

کربلا شده،مِنا


عذرا رشید نژاد


چه حالی است همه اینها را دیدن.و ما چه می دانیم بر تو چه می گذرد. کاش که بیایی. کاش که محقق شود آن روز وعده داده شده. زمین هم منتظر است. ارثی که دارند از هرسو به یغما می برندش.به خون می کشانندش. *زمین منتظر است بیایی و وارثش شوی.بیایی و قدم های تو و آن بندگان صالح را میزبان شود. می شود زودتر بیایی ؟


۹۴/۰۷/۰۳
مهردخت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی