خورشید آرزوی منی، گرم تر بتاب...
++ مثل احمق ها نمیدانم دلم چرا هربار بعد از دیداری می گیرد!
+بیمار خنده ای توام بیشتر بخند...
* وَ إِن تَعُدّوا نِعمَتَ اللهِ لا تُحصوها: و اگر نعمتهای خدارا بشمارید، نمی توانید آن ها به شمارش درآورید/نحل-18
روزها روزهای خرداد است که رو به پایان می رود و هنوز تیر نیامده گاهی روزها می شود گرمای خرماپزان. از همان روزها که دلت می خواهد پا روپا بیندازی لم بدی گوشه خانه یا جلوی تلوزیون و با خنکای باد کولر از زندگی لذت ببری. چقدر حتی می چسبد این خواب وسط روز و زیر باد کولر.
میان همین روزهای داغ اما می شود روزهایی باشد که دل بدهی به داغی و گرمای دیگری. به گرمایی مثل دیدن یک نفر که دیدنش دلت را گرم کند. که دستش را بگیری . که وقتی مسیری را اشتباهی رفتی با او، در دل هی به این فکر کنی از ساعتهای بودنتان کنار هم دارد کم می شود و نمیتوانی یک دل سیر کنارش بنشینی و سیر ببینی و ببویی اش.
روزهای گرم خردادی حتی گرم ترین روزهای سال هم اگر باشند باز هم می چسبند وقتی با چاشنی گرمای حضور یکنفری همراه شوند که شده است دلخوشی و حس خوب روزهایت. حتی با همه نگرانی ها، حتی با همه سکوت کردن هاش، با چشمانی که حس می کنی دارد به زور غم پنهان می کند میانشان، لبخندش آرام می کند دلت را و بودنش را شکر می گویی و گرمای خرداد را لذت بخش ترین گرمای این روزهایت می کند. و باز به یادت می آورد که "نعمت هایش را یارای شمارش نیست"*
آن مهربان همیشگی:)
به اندازه هرروز اورا عاشق می شوم. عاشقی که همیشه میان دو جنس نیست!