مهــــــرآنه :)

آخرین مطالب

کوچه شش، کوچه مردمانی است از همین دیار. کوچه ای در لابلای روزمرگی ها فراموش شده.  کوچه شش کوچه کودکانی است که صبح ها به جای کیف و کتاب و راهی مدرسه شدن، اینجا و آنجا پی کارتنی، قوطی ای، شانه تخم مرغی می گردند برای پول درآوردن.

کوچه ی شش حکایت پسرکان و دخترکانی است که به جای کودکانه هایشان، به جای سرخوشانه دویدن و بلد بودن آدرس آن مغازه ای که بستنی دارد یا آن یکی بقالی که چیپس های فلفلی و سرکه ای و کچاپ می فروشد؛ خانه فلان ساقی و مواد فروش را خوب تر می داند.

کوچه ی شش یعنی پیرمردی در هرم گرمای نیمه ی اردیبهشت،به جای نشستن با هم سن و سالهایش و از خاطرات جوانی گفتن؛ سیگار بر لب از خماری نئشگی تکیه داده بر دیوار پلک هایش را به زور باز نگه دارد.

کوچه ی شش کوچه و خانه ی دخترکانی است که قبل از چشیدن طعم زیبای دخترانگی ها، باید به فکر غذا و لباس مردانشان و تر و خشک کردن کودکان خود باشند.

کوچه ی شش، کوچه ی خانه های تیمی، کوچه ی بفرما مواد چی میخوای؟ کوچه ی تنهایی ترس از قدم گذاشتن است.

کوچه ی شش اما گوشه ای از همین دنیاست.مردمانی دارد از خودمان. مردمانی که حاشیه های پررنگ زندگی به حاشیه کشاندتشان.

کوچه ی شش، کوچه ی فراموش شدگان عالم زندگان است...


مهردخت
۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۳۶ ۰ نظر
ام داوود


مهردخت
۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۵۱ ۰ نظر


بابای چون رفیق

امروز را به  تو باید تبریک گفت

به تویی ه نیستی

که ما خودما نبودنت را علتیم

مهردخت
۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۳۸ ۰ نظر


* و رحمتم همه چیز را در برگرفته است/اعراف-156

++برداشت آزاد(یا من ارجوه لکل خیر)

+دوستت دارم خدا:)


باز هم دوباره فرصتمان داده ای. که باز پیش از ما، تو دست به سوی مان کشانده ای. که مثل همه ی روزهای عمرمان آنکه امید هر خیری است تو باشی.

که تمام رحمتت را باز نصیبمان کنی. که حتی خودت امانِ مان دهی به مهربانی ات و در سایه سار رحمانیتت هراسی نباشد از خشم تو هرچند شرها و شَرَرها افروخته باشیم و باز مهربانی نگاهت، آرام کند تلاطم دل های زنگار گرفته را.

 که به چون ران ملخی یا پای موری در پیشگاه سلیمان، باران عطایا بر سرمان بباری.درهای رحمت آسمان ها و زمینت را بر همگان بگشایی و بدهی هر که تو را خوانَد و نخوانَد که همه را نصیبی است از بارگاه فضل تو. و چه عجیب که حتی می بخشایی و می دهی آن که تو را نشناخت و نشناسد. آری، بلند است بام مهربانی ات. شعاع مهربانی ات عالم را فراگرفته است که خود گفته ای: *و رحمتی وسعت کل شیء.

کریمی و پایانی نیست کرامتت را. و چه جای حیاست از خواستن، آنجا که تو بار عام داده ای و از کریم چه باید خواست جز هرچه خیر و خوبی است. که اوست سرچشمه ی هر خیر. و مگر می شود خیر را بخواهی و بخوانی و از تو نگرداند هرچه بلا را. که چون دهد کامل دهد و نقصی نیست عطایش را.

چه نشسته ای رفیق؟!بشتاب!دست هایت را بلند کن.بخوان! بخوان او را که بزرگ است و کرامت شایسته ی او. بخوان او را که کلید دار خزائن آسمان ها و زمین است. که جز به فضل و رحمتش امید رهایی نیست.

آری بخوان! که لحظه ها در گذرند.


مهردخت
۲۳ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۰۰ ۰ نظر